یک خاطره

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->--> کد پیغام خوش آمدگویی -->-->-->

ساعت5بود"تو خونه نشسته بودم و طبق معمول به کارهای روزانم میرسیدم که موبایلم زنگ خورد. برداشتم محمد پشت خط بود پرسیدم چی شده و اون بدون تلف کردن وقت گفت پارسا همین الان راه بیوفت سمت لاهیجان مجید ساعت 8 کنسرت داره. بعد از چند لحظه سکوت بدون در نظر گرفتن شرایط" فقط گفتم باشه" از شانس بدم اون روز برخلاف روزهای دیگه هیچ پولی تو حسابم نبود خانوادم نبودن و کلا زمین و آسمون دست به دست هم داده بودن که من به کنسرت نرسم.خلاصه با پولی که با هزار زحمت جور کردم خودمو به لاهیجان رسوندم و تازه اونجا شروع بد شانسیم بود چون متاسفانه اعلام شد که 11500تومن پول بلیت تله کابینه باید سوار میشدم تا توی ایستگاه2 به کنسرت برسم ولی اینجا خدا کمکم کرد و بعد از هماهنگی که با آقای قاسمی شد من به عنوان عوامل مجید به صورت رایگان سوار تله کابین شدم رسیدم ایستگاه2 محمد رو دیدم بهم آدرس محل اقامت کوتاه مجید رو داد. رفتم پیش آقای قاسمی بعد یک عالمه تشکر راه افتادم به سمت مجید رفتم پیشش و طبق معمول دستشو بوسیدم و....                                             سه شب کنسرت عالی پیش رفت مخصوصا شب آخر زیر بارون و گریه ی سلطان احساس موقع برگشتن به سمت ایستگاه1 تله کابین من و محمد با مجید توی یک کابین بودیم باهامون شوخی میکرد تا از حالت غم و غصه در بیایم رسیدیم ایسگاه1 موقع وداع بود بغلش کردم و برای مدت زیادی سرمو روی شونش گذاشتم سعی میکرد آرومم کنه خلاصه با اصرار محمد ولش کردم نگامون کردو گفت بچه ها مواظب خودتون باشید جوابی ندادیم اونم حالمون رو فهمید بدون اینکه چیزی بگه سوار ماشینش شد درحال رفتن بود که خم شدم و پشت ماشینش رو بوسیدم...   تا چالوس... امیدوارم همه ی عاشقا یه روز با سلطان عشق روبه رو بشن..............به امید دیدار

هواداران شمالی مجید خراطها...
ما را در سایت هواداران شمالی مجید خراطها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد فرید و پارسا همرنگ kafanpooshane-kharatha بازدید : 558 تاريخ : شنبه 16 دی 1391 ساعت: 16:01